کواگلومتر
مکانیسم لخته شدن یا هموستاز را اندازه میگیرد و برای تعیین نقایص تشکیل لخته که در اختلال
عملکرد کبد و هموفیلی دیده میشود به کار میرود همچنین اثر برخی از داروها مثل هپارین /ضد
انعقادهای خوراکی وعوامل ضد پلاکتی را سنجش میکند.
بسیاری از تستهای انعقادی مانند آزمایشهای روزمره PTو PTTو اندازهگیری فیبرینوژن بر پایه زمان لخته شدن پلاسما صورت میگیرد. در این بخش با طریقه سنجش زمان لخته با سازوکارهای مختلف در انواع کوآگولومترها آشنا میشوید.
تاریخچه
در اوایل سال 1900 زمان لازم جهت لخته شدن خون در لوله آزمایش با خم و راست کردن لوله مورد سنجش قرار گرفت که به عنوان زمان انعقاد خون در روش Lee white tilt tubeبه کار گرفته شد.
در سال 1910 دستگاه سنجش ویسکوزیته خون (Coaguloviscosimeter) با ثبت تغییرات ولتاژی حین انعقاد خون قادر به ثبت پایان زمان انعقاد بود.
تستهای انعقادی ریشه در مطالعات فردی به نام گرام دارد که زمان انعقاد را با افزودن کلرور کلسیم به پلاسما بدست آورد و این روش امروزه اساس کار دستگاه ترومبوالاستوگرافی (TEG) را شکل میدهد.
اصول دستگاههای مبتنی بر تشکیل لخته به عنوان نقطه پایان آزمایش (Clot end point)
دستگاههای کوآگولومتر، اتوماتیک و یا نیمه اتوماتیک هستند. در دستگاههای نیمه اتوماتیک نیاز به اضافه کردن پلاسما و معرفهای آزمایش توسط اپراتور به کووت دستگاه میباشد و در یک زمان قادر به انجام یک تا دو تست است، در حالیکه دستگاههای اتوماتیک دارای سیستم پیپتینگ (Pipetting) برای انتقال پلاسما و معرفهاست و همزمان چندین تست را میتواند انجامدهد.
دستگاههای کوآگولومتر اتوماتیک دارای سیستم پیپتینگ (Pipetting) برای انتقال پلاسما و معرفهاست و همزمان چندین تست را میتواند انجام دهد
کوآگولومترهای اتوماتیک و نیمه اتوماتیک از صحت و دقت بهتری نسبت به روشهای دستی برخوردارند.
تجهیزات مبتنی بر اساس تشکیل لخته در 5 گروه جای میگیرند:
1-الکترو مکانیکی (Electromechanical)
2-فتواپتیک (Photo-optic) یا توربیدومتریک
3-نفلومتریک (Nephlometric)
4-کروموژنیک (Chromogenic) یا آمیدولیتیک
5- ایمونولوژیک (Immunologic)
سنجش نقطه پایان بر اساس الکترومکانیکال (Electromechanical end point)
روشهای گوناگون الکترومکانیکی برای ثبت زمان تشکیل لخته به عنوان پایان تست ابداع شده است.
در یکی از این روشها یک گوی استیل (Steel ball) در کووت دستگاه که در انتهای آن یک انحنا وجود دارد، قرار داده شده است. میدان الکترومغناطیسی حرکت گوی به جلو و عقب را حس میکند. تشکیل لختههای فیبرینی گوی را از حرکت باز میدارد و در این لحظه زمانسنج دستگاه متوقف میگردد.
در روش دیگر گوی استیل در لوله آزمایش جایگاه ثابتی دارد که توسط میدان الکترومغناطیسی این جایگاه تحتنظر است. تشکیل لخته فیبرینی گوی را از محل جابجا کرده و در این لحظه زمانسنج، پایان زمان انعقاد را ثبت میکند.
در روش دیگر از دو الکترود (Probe) که یکی متحرک و دیگری ثابت است استفاده میشود. الکترود متحرک بهطور مرتب به لوله تست وارد و خارج میشود و هر سیکل ورود و خروج موجب قطع جریان میگردد. با تشکیل لخته روی الکترود متحرک که هادی جریان الکتریکی است جریان منقطع به جریان پیوسته تبدیل میشود و این لحظه توسط دستگاه به عنوان نقطه پایان ثبت میگردد.
سنجش نقطه پایان براساس فتواپتیک:
کوآگولومتر در این حالت تغییرات جذب نوری (OD) یا عبور نور (Transmittance) را در طی فرآیند لخته شدن شناسایی میکند. در بسیاری از کوآگولومترها نور با طول موج ثابت بین 500 تا 600 نانومتر به لوله آزمایش تابانده میشود، ولی امروزه این دستگاهها از طول موج 405 نانومتر نیز برای سنجش کروموژنیک بهره میبرند.
میزان جذب نوری وابسته به شفافیت و رنگ پلاسماست که برای هر بیمار به عنوان پایه ثبت میگردد. تشکیل لخته فیبرینی موجب افزایش جذب نور گردیده که میزان جذب نوری با میزان جذب نوری پیش فرضی که از قبل به دستگاه داده شده است، مقایسه و با رسیدن به جذب نوری هدف، زمانسنج متوقف میگردد.
نکته مهم:
با توجه به اینکه میزان ODپایه از ODنهایی کسر میشود از این رو اثرات نمونه لیپمیک و یرقانی روی نتایج اندک است. در بسیاری از دستگاههای فتواپتیک همزمان از طول موجهای گوناگون جهت افتراق و کاهش اثرات لیپیدمی و بیلیروبینمی از طریق فیلتر کردن جذب نوری ناخواسته، استفاده میشود.
سنجش نقطه پایان بر اساس کروموژنیک (آمیدولیتیک):
در این روش که برای سنجش فعالیت فاکتورهای انعقادی استفاده میشود از یک الیگوپپتید مصنوعی که توالی آمینو اسید آن شبیه سوبسترای واقعی فاکتور فعال موردنظر در بدن است، استفاده میشود. این الیگوپپتید در جایگاه شکستگی با یک کروموفور (Chromophore) مانند پارانیتروآنیلین (PNA) کانژوگه شده است و اثرگذاری فاکتور فعال بر الیگوپپتید موجب رهاسازی پارانیتروآنیلین میشود که به رنگ زرد است. شدت رنگ زرد با فعالیت فاکتور موردنظر در ارتباط بوده و در طول موج 405 قرائت میشود. در برخی از روشها از کانژوگه فلورسنت استفاده شده که به آن روش فلوروژنیک گفته میشود.
مثال اول: برای سنجش فعالیت فاکتور ده (X) نخست با افزودن سم افعی راسل و یون کلسیم آنرا فعال کرده و سپس در مجاورت سوبسترای مخصوص کانژوگه شده با پارانیتروآنیلین قرار میگیرد. شدت رنگ زرد با فعالیت فاکتور 10 در ارتباط است.
مثال دوم: هپارین با وزن مولکولی کم بطور عمده فاکتور 10 فعال را خنثی میکند؛ از این رو برای سنجش دُز درمانی هپارین با وزن مولکولی کم از سنجش خاصیت ضد فاکتور 10 فعال در پلاسمای بیمار به روش کروموژنیک استفاده میشود. برای این کار به پلاسمای بیمار فاکتور 10 فعال در مقدار تعیین شده اضافه میگردد. برخی از کیتها همراه فاکتور 10 فعال دارای آنتیترومبین بوده و برخی، از پلاسمای بیمار به عنوان منبع آنتیترومبین استفاده میکنند.
هپارین موجود در پلاسمای بیمار با اتصال به آنتیترومبین، فاکتور 10 فعال افزوده شده را خنثی میکند و چنانچه فاکتور 10 فعالی باقی بماند موجب هیدرولیز سوبسترای اختصاصی و رهاکردن رنگ زرد PNAمیشود و از این رو شدت رنگ زرد با میزان هپارین در پلاسمای بیمار نسبت عکس دارد.
ارمغان داوودی